پندمیک - یک ماجراجویی در دوران کرونا

19 اسفند 1399 | 23:53

در این مطلب در کنار مرور تاریخچه‌ی بازی پندمیک و روند گسترش یافتن این عنوان همکاری مشترک به یک فرنچایز مهم، به بخش‌هایی از حواشی پیرامون پندمیک لگاسی فصل صفر می‌پردازیم.

در دوران کرونا، بردگیم ها بسیار محبوب شده اند؛ اما بازی پندمیک (Pandemic) چیزی بیشتر از یک سرگرمی ساده است. در لیستی از برخی کالاهای کمیاب که در ماه مارچ سال گذشته تهیه شده، از دستمال توالت، خمیر مایه و انواع گوشت به غیر از میگو و گوشت دنده نام برده شده‌است. البته آن‌ها باید نام بازی پندمیک را هم ذکر می‌کردند. در سال ۲۰۰۴، که چیزی از مرگ بسیاری از مردم در چین، سنگاپور و کانادا در اثر شیوع ویروس سارس نگذشته بود، مت لیکاک (Matt Leacock) که در آن زمان یکی از کارمندان کمپانی یاهو (Yahoo) بود، شروع به طراحی این بازی در اوقات فراغت خود کرد. بازی پندمیک 4 سال بعد به بازار آمد و راه به دانشکده‌های علوم پزشکی پیدا کرد. این بازی، از کالاهای اصلی گیفت‌شاپ‌های مراکز کنترل و پیشگیری بیماری‌ها بود و سرانجام، جای خود را در قفسه‌های فروشگاه والمارت (Walmart)، میان بازی‌های کمپانی‌ بزرگی نظیر هاسبرو (Hasbro)، مانند «مونوپولی» (Monopoly) و «کلودو» (Cluedo)، باز کرد. بازی پندمیک از یک کنجکاوی ساده شروع شد، به پخش عمده رسید، تبدیل به یک نمونه‌ی کوچک از زندگی ما شد و در حال حاضر بازی مورد علاقه‌ی پزشکانی است که با ویروس کرونا دست و پنجه نرم می‌کنند.

این نوشتار ترجمه‌ای است از مقاله‌ی «The Board Game Series For the Age of Coronavirus» به قلم نیما جهرمی (Neima Jahromi) که در وبسایت «The New Yorker» قرار گرفته.

در دهه‌ی اخیر، تعداد و جذابیت بازی‌های رومیزی در بین مردم چند برابر شده‌است و هزاران بازی جدید، سالانه وارد بازار می‌شوند. پلتفرم‌های جذب سرمایه، مانند «Kickstarter»، این سیستم نشر را سودمند خوانده و گفته‌اند: طراحان پیشکسوتی مانند اریک ام لنگ (Eric. M. Lang) که مجموعه بازی‌هایی درباره‌ی مصر باستان و ژاپن می‌سازند تا به حال توانسته‌اند میلیون‌ها دلار به‌دست بیاورند، حتی قبل از ساخت مجموعه‌هایی که وعده‌شان را داده بودند. در آمریکای جنوبی، کافه‌های بردگیم، به سرعت برای سرمایه‌گذاری بر علایق نسل جدید، به‌ وجود آمدند. از «Good Night Lounge» در پرتلند گرفته تا «Uncommons» در منهتن نیویورک. طرفداران برگیم‌های مدرن، از بازی‌هایی مانند «Life» و «Scrabble» خسته شده‌اند و به دنبال سبکی جدید که نمایانگر علایق درونیشان است، هستند. در بازی «ترافورمینگ مارس» (Terraforming Mars)، که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، بازیکنان در ساخت شهرها و پر کردن اقیانوس‌های مریخ از آب و ماهی، با هم رقابت می‌کنند. این بازی، رتبه‌ی چهارم را در بین بهترین بازی‌های دنیا در وبسایت BoardGameGeek کسب کرده‌است. بازی «Wingspan» که ساخته‌ی الیزابت هارگریو (Elizabeth Hargrave) و درباره‌ی پرورش پرندگان در یک محیط محافظت شده است، از اطلاعاتی که از آزمایشگاه پرنده‌شناسی کرنل (Cornell) به‌دست آورده، استفاده می‌کند. تمامی نسخه‌های چاپ شده‌ی این بازی، پس از نشر در سال گذشته، به فروش رسیده‌اند. پروژه‌ی بعدی خانم هارگریو، که احتمالاٌ در ماه آگوست منتشر می‌شود، درباره‌ی مهاجرت پروانه‌ها است. 

بازی پندمیک، همانند بازی «ریسک» (Risk)، دارای یک نقشه‌ی جهان‌نما است که قاره‌هایش با رنگ‌های مختلف از هم تفکیک شده‌اند. اما هدف بازی کاملا متفاوت است. در حالی که در ریسک شما به صف‌آرایی سربازانتان علیه دوستان خود مشغول شده و سعی در تسلط بر دنیا با استفاده از سربازانتان دارید، باید با آن‌ها همکاری کنید تا بتوانید از پیشروی چند بیماری، که تهدیدی برای تخریب کره‌ی زمین به شمار می‌آیند، جلوگیری کنید. در این بازی هر بازیکن دارای یک کاراکتر با توانایی های منحصربه‌فرد است. به عنوان مثال، کاراکتر «Dispatcher» به معنی «اعزام کننده» در بازی می‌تواند یک کاراکتر دیگر را بین قاره‌ها جابجا کند، یا شخصیت «پزشک» (Medic) می‌تواند بیشتر از بقیه در درمان یک بیماری مؤثر باشد. «دانشمند» (Scientist) می‌تواند در پیدا کردن درمان، سریعتر از دیگران عمل کند.

بازیکنان با در نظر گرفتن شرایط کلی بازی، یکدیگر را راهنمایی می‌کنند، با کمک یکدیگر به مبارزه با شرایط خطرناک و سخت رفته و پس از از بین بردن یک بیماری در کنار هم احساس خوشحالی می‌کنند. آقای لیکاک به خاطر چند تجربه‌ی نه‌چندان خوب از انجام بازی‌های رقابتی با همسر خود به فکر طراحی یک بازی همکاری مشترک افتاد که بازی پندمیک در واقع محصول همین تجربیات است. در بازی پندمیک، دوستان شما کماکان دوستانتان باقی می‌مانند و دشمن شما اتفاقاتی است که بر روی صفحه‌ی بازی رخ می‌دهند. بازی‌های همکاری مشترک، به تازگی محبوبیت خاصی در بین مردم پیدا کرده‌اند و از زمانی که بازی پندمیک به بازار عرضه شده، همانند ویروس آنفولانزا که سالانه نوع جدیدی از آن را می‌بینیم، هر ساله ورژن جدیدی از این بازی در بازار بردگیم منتشر می‌شوند. گاهی اوقات تغییرات بازی بیشتر ظاهری هستند. برای مثال به مناسبت دهمین سالگرد انتشار این بازی، یک نسخه‌ی کلکسیونی بازی پندمیک با یک جعبه‌‌ی فلزی همانند جعبه‌ی کمک‌های اولیه منتشر شد که از کیفیت تولید بسیار بالا و فیگورهایی سه بعدی به جای مهره‌های عادی بهره‌مند بود. ناشر بازی پندمیک اعلام کرد که لیکاک قصد دارد باری دیگر با راب دیویاو (Rob Daviau)، که یکی از طراحان پیشین هاسبرو است، همکاری کند تا سومین و آخرین نسخه‌ی از سری پندمیک لگاسی (Pandemic Legacy) را، که ساختش از سال ۲۰۱۵ آغاز شده‌بود، تولید کند. در یک بازی با استایل لگاسی، هر زمان که آن را بازی می‌کنید، ممکن است صفحه‌ی بازی تغییر کند. دیویاو گفته‌است که این ایده زمان ساخت بازی کلودو به ذهنش رسیده‌است. او به این فکر می‌کرده که چرا مستر بادی (Mr. Boddy) مدام همان شخصیت‌های منفی و جانی را به عمارتش دعوت می‌کرد. چه می‌شد اگر روح بازی‌های گذشته می‌توانستند در زمان حال کسی را تسخیر کنند؟ 

در یک دور عادی بازی پندمیک، زمانی که یک بیماری شهری را به طور کامل درگیر می‌کند، فاجعه‌ای رخ داده و آن بیماری به دیگر ایالات و یا دیگر کشور‌ها منتقل می‌شود. در اولین فصل پندمیک لگاسی، هر بازی در ماهی خاص و در یک سال اتفاق می‌افتد. شهری که بیماری سر تا سرش را فراگرفته، از هر لحاظ ضعیف‌تر می‌شود و جوش و خروشی میان مردمش به وجود می‌آید. کاراکتر‌ها می‌توانند زخمی یا حتی نابود شوند. در این میان فاجعه‌ای دیگر پدید می‌آید. ساختمان‌ها فرو ریخته و به توده ای از خاکستر تبدیل می‌شوند. وقتی که شهر آلوده‌شده به نابودی نزدیک‌تر می‌شود، شما قدرت این را دارید که با پرتاب بمب آن ناحیه را با خاک یکسان کنید. زمانی که بازیکنان بازی را دوباره شروع کنند، هفته‌ها گذشته و آن‌ها باید با همان ترتیب شهرها مواجه شوند که حال بر اثر بیماری نابود شده‌است. 

۵ سال پس از انتشار فصل یک پندمیک لگاسی، معلوم شد این سری بسیار مناسب دوران کووید-۱۹ است. «شروع ساده‌ای دارد.یک ویروس جدید و خطرناک که از دیگر ویروس‌ها سرسخت‌تر است. اما وقتی از ژانویه به فوریه می‌رویم همه‌چیز بدتر و بدتر می‌شود. این یک ویروس عادی نیست و حاصلش سالی است که دنیا را برای همیشه تغییر می‌دهد». داستان چیزی بیشتر از یک چکیده از اشتباهات و بدشانسی گذشته‌ی بازیکنان است. هرچه بیشتر بازی پیش می‌رود، کارت‌ها بازیکنان را به بخشی که مرتبط با محتوای مخفی درون بازی است، نزدیک می‌کند. بخشی از این محتوای مخفی، جعبه‌های مقوایی است که در آن قطعاتی برای استفاده در ادامه‌ی بازی مخفی شده‌اند. (طراحان دوست دارند که بازیکنان از قطعات کوچک و بزرگ استفاده کنند. ۹۶ مکعب کوچک در ۴ رنگ که نماد بیماری‌های مختلف هستند، ترکیب جالب و در عین حال استرس‌زایی را به وجود می‌آورند. همچنین دیگر قطعات بازی که درون جعبه، مانند شکلات پنهان شده‌اند.)

پس از آغاز بازی، اولین چیزی که متوجه می‌شوید این است که ویروس یکی از این ۴ بیماری جدید، جهش یافته غیر قابل درمان شده‌است و دانشمندان آن را C0dA می‌نامند. به نظر می‌رسد این اسم، روشی برای حل مشکلات به ما نشان می‌دهد. هرچه بیشتر بازی کنید داستان نیز پیچیده‌تر می‌شود و کاراکتر‌های جدیدی وارد بازی می‌شوند: یک متخصص قرنطینه که ژاکت چرم مشکی به تن دارد و از مردم در مقابل بیماری جدید محافظت می‌کند، یک کارشناس عملیات نظامی با بی‌سیم و کلاهی محکم که به سرعت پایگاه‌هایی برای انجام تحقیقات بنا می‌کند. دنیا در حال تغییر است و شما همواره بازی را از سر شروع می‌کنید. C0dA درمان‌ناپذیر است و همچنان وجود دارد. بعضی از بخش‌های کتابچه‌ی راهنما در ابتدا کاملا خالی هستند و در ادامه بازیکنان با پیشروی در داستان، می‌توانند برچسب‌هایی را پیدا کنند که این جاهای خالی را در کتابچه‌ی راهنما پر کرده و آن‌ها را به سمت تصمیم‌های پیچیده‌تری هدایت می‌کنند. 

«یک دقیقه برای یادگیری...یک عمر برای کسب مهارت». شعار بازی اوتلو (Othello) خیلی به دل طراحان نمی‌نشیند. مانند کسانی که کلکسیونی از ماشین‌های کلاسیک جمع می‌کنند و از دیدن دنده داخل ماشین شگفت‌زده می‌شوند یا طرفداران بردگیم‌های ساده که از جزئیات بایدها و نبایدهای بازی لذت می‌برند. اما چنین ساختارهایی معمولا بازیکن¬های غیر حرفه‌ای را خسته می‌کنند. بازی «Gloomhaven» که یک بازی فانتزی است و به نوعی یک «Dungeon & Dragons» بدون سبک داستان‌سرایی دانجن مستر (Dungeon Master) محور به شمار می‌رود، بالاترین رتبه را در بین تمام  بازی‌ها در وبسایت BoardGameGeek دریافت کرده، اما به طور ناامید کننده‌ای برای افراد تازه‌کار بسیار سخت و پیچیده است. به این خاطر، پندمیک لگاسی یک حقه اجرا می‌کند: به عنوان بخشی از داستان، بازیکن باید قوانین را یاد بگیرد، در حالی که تمامی نظریه‌ها را با شک و شبهه‌های داستان مطابقت می‌دهد. شما پس از درک اینکه فاجعه‌ی C0dA ممکن است شما را مجبور به بلوکه کردن شهر آلوده‌شده کند، یاد می‌گیرید که چگونه موانع را از سر راه کنار بگذارید.

در نهایت داستان این بازی، بیماری تنها دنیا را به تنگ نمی‌آورد، بلکه آن را نابود کرده از نو شکل می‌دهد. فصل 2 پندمیک لگاسی که از ۷۱ سال پس از اتفاقات فصل نخست شروع می‌شود، نشان می‌دهد که جنگ علیه C0dA به مشکلات دنیا پایان نداده‌است. بخش اعظم دنیا که توسط بیماری نابود شده، غیر قابل دسترس است، و بازیکنان، که یک تیم کوچک از کارکنانی هستند که می‌خواهند غذا و لوازم ضروری به شهر‌های باقی‌مانده برسانند، باید راه خود را در نقشه‌ای بسیار کوچک‌تر پیدا کنند. بهار سال گذشته، در حالی که ناشران آثار واقع‌گرایانه تقلا می‌کردند تا نویسندگانی را برای نوشتن کتاب نسخه‌ی کوید-19 وارد عرصه کنند، ناشر بازی پندمیک این ترس را داشت که نشر نسخه‌ی نهایی پندمیک لگاسی نامناسب به نظر برسد. بازیکن‌ها با تجربه‌ی اولین بازی‌آزمایی‌های فصل سوم پندمیک لگاسی به سرعت اعلام ناراحتی کردند، چرا که از اینکه این شبیه‌سازی در دنیای بازی در حال حاضر تبدیل به واقعیت دنیا شده‌است ناخرسند بودند. یکی از طرفداران توئیت کرده بود «من با تست اولیه‌ی فصل ۳ پندمیک لگاسی موافق نبودم. صادقانه بگویم این بیشتر شبیه به یک اتاق فرار است». 

پاییز گذشته لیکاک و دیویاو، به جای پرداختن به اتفاقات آینده، داستانی از ریشه‌های این ماجرا در نسخه‌ی جدید پندمیک لگاسی ارائه دادند. بازی جدید پندمیک لگاسی ترکیبی از پندمیک اصلی، المان‌‌هایی از نسخه‌های جدید بازی، برخی از المان‌‌های بازی‌های «Choose Your Own Adventure» و بازی‌های قدیمی مانند «کلودو» است. گفته شده که این بازی به طور کامل با ساختار همکاری مشترک پندمیک تفاوت دارد. پندمیک لگاسی فصل صفر، که در سال ۱۹۶۲ در حال وقوع است، پیش‌زمینه‌ای برای دیگر فصل‌های این بازی است و حالتی جاسوس علیه جاسوس دارد که با کارت‌ها و صفحات اسرار‌آمیز جدید، بازیکنان را تحت تأثیر فیلم قدیمی مربوط به «جنگ سرد» قرار می‌دهد. البته یک مشکل اساسی نیز وجود دارد. سازمان سیا کادر درمانی را برای گریز از فعالیت شوروی که قصد پیشرفته کردن ویروسی به نام مدوسا (MEDUSA) را دارد، استخدام کرده‌است. 

نقشه‌ی جهان‌نمای جدید پوشیده شده از مثلث‌هایی که نشانگر سیاست‌های هر شهر هستند؛ همانند بازی توایلایت استراگل (Twilight Struggle) که یک بازی قدیمی داستانی است و اسمش را از اولین سخنرانی جان اف کندی در سال ۱۹۶۱ گرفته است. در یکی از روز‌های خنک ژانویه، کندی که بیرون از عمارت واشنگتن ایستاده بود، تمامی رهبران دنیا را فراخواند تا دلیل مشترکی برای مواجه شدن با استبداد، فقر و بیماری پیدا کند.

فصل صفر، دنیایی که کندی نیم قرن پیش از آن صحبت می‌کرد را به ما نشان می‌دهد. جایی که پزشکان و محققان به دلیل آشفتگی‌های درونی، به سختی متوجه مرز‌های بین‌المللی می‌شوند. این بازی جدید با دادن کنترل ورود شهرهای شوروی به بازیکنان، کار را برای ماموران اطلاعات سخت می‌کند. بلای ایدئولوژیکی که ناگهان به وجود می‌آید و ماه به ماه اثر دیگری از خود به نمایش می‌گذارد و ۴ بیماری خطرناک به سرعت پیش می‌روند تا کره‌ی زمین را نابود کنند. 

فصل صفر که یک بازی شگفت‌انگیز و شاید حتی بهترین بازی این مجموعه است، چیزی ناراحت‌ کننده و آشنا به هم دورهای‌هایش عرضه می‌کند. امروز، خیره به نقشه‌ی کشور‌هایی که به خاطر کوید-۱۹ و البته شکست سیاستمدارانی که هنوز در تفکرات قرن ۲۰امی مانده‌اند، نمی‌توانیم به آن‌ها سفر کنیم، می‌توانیم احساس کنیم به گذشته‌ای بیمار برگشته‌ایم که یک ویروس مسبب آن شده‌است و ما همچنان نتوانسته‌ایم از این سرنوشت فرار کنیم.


دیدگاه شما

درحال ثبت اطلاعات....