نقد و بررسی بازی Claustrophobia (First Edition)

29 بهمن 1399 | 12:55

بازی کلاستروفوبیا (Claustrophobia) هرچند که اثری کلاسیک و نسبتا قدیمی به حساب می‌آید، اما همچنان یکی از لذت بخش‌ترین تجربه‌های ممکن را برای علاقه‌مندان به سبک دانجن کرال به ارمغان می‌آورد و عنوانی کاملا سرگرم کننده است.

معمولا هنگامی که صحبت از بازی‌های رومیزی «دانجن کرال» (Dungeon Crawl) به میان می‌آید، ذهن مخاطب ناگهان سراغ عناوین منتشر شده طی پنج سال اخیر در این سبک می‌رود؛ عناوینی که هرچند از نظر ظاهری به عنوان گل‌های سر سبد دنیای بردگیم شناخته می‌شوند، اما عموما عاری از توانایی ارائه‌ی یک تجربه‌ی لذت بخش گیم‌پلی به دوستداران بازی‌های رومیزی‌اند.

اما در گذشته‌‌ای نه چندان دور، پیش از آن که دنیای بازی‌های «آمریترش» یا به بیانی دیگر بازی‌های «تماتیک» (Ameritrash Games/ Thematic Games) آکنده از فیگور‌های پر جزئیات پلاستیکی و افزونه‌های انحصاری کیک استارتر شود، شرایط این دسته از بازی‌های رومیزی کاملا متفاوت بود و عناوینی بسیار متفاوت از این سبک بر روی قفسه‌های فروشگاه‌ها به چشم می‌خوردند که هرکدام با حرف جدیدی از منظر روند بازی به بازار بردگیم‌ها پا می‌گذاشتند.

در این مقاله قصد دارم تا به بررسی یکی از همین عناوین کلاسیک «دانجن کرال» (Dungeon Crawl) بپردازم که در سال ۲۰۰۹ توسط طراح خوشنام فرانسوی، آقای کریستوف رئو (Christophe Réaux)  با نام هنری «Croc» طراحی و با همکاری کمپانی فرانسوی «Asmodee» منتشر شد. این عنوان که کلاستروفوبیا (Claustrophobia) به معنی «ترس از محیط‌های بسته» نام دارد، هرچند که بیش از یک دهه از انتشارش می‌گذرد، اما همچنان می‌تواند یکی از بهترین و خالص‌ترین تجربه‌های ممکن را از عناوین دانجن کرال برای علاقه‌مندان بیافریند.

به زیر زمین خوش آمدید! 

ماجرای بازی در دنیای خیالی «هل دورادو» (Hell Dorado) رخ می‌دهد، جایی که موجوداتی پلید و اهریمنی از طریق دخمه‌ها و تونل‌های زیر زمینی توانسته‌اند از دنیای خود وارد این دنیا شوند. حال تصمیم بر آن شده که تعدادی از محکومان زندانی به رهبری یک شوالیه‌ی مقدس، مامور شوند تا به این تونل‌ها رفته تا با مبارزه و شکست دادن این موجودات، مردم جهان بیرون را در امان نگه دارند.

هر دور از بازی شامل یک سناریو منحصر به فرد است که چیدمان، روند بازی و شرایط برد در آن تا حد قابل قبولی با دیگر سناریو‌ها متفاوت است. در طول بازی یکی از بازیکنان کنترل انسان‌ها را بر عهده گرفته و بازیکن دیگر اهریمنان را هدایت می‌کند. هر دو بازیکن نیز تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند تا به شرط برد مشخص شده در سناریو دست یابند.

با وجود این که گیم‌پلی بازی بسیار ساده است، اما گیرایی خوبی دارد و به هیچ وجه خسته کننده نیست. شیوه‌ی بازی هر کدام از بازیکنان با بازیکن دیگر کاملا متفاوت است و این موضوع به بازی پذیرتر شدن این عنوان کمک شایانی کرده. همچنین طراحی هوشمندانه‌ی هر سناریو نیز موجب شده تا هر بار بازی کردن حسی کاملا متفاوت را به بازیکن القا کند و او را ترغیب کند که بازی در جناح مخالف را نیز امتحان کند.

روند بازی کلاستروفوبیا شامل دورهای پیاپی است که در هر دور آن، ابتدا انسان‌ها کنش‌های خود را انجام می‌دهند و سپس نوبت به اهریمنان می‌رسد. نوبت انسان‌ها ابتدا با ریختن تعدادی تاس‌های ۶ وجهی آغاز می‌شود و سپس با اختصاص دادن هر تاس به یکی از انسان‌ها، آن کاراکتر توان حرکت، حمله و دفاعی بر اساس تاس قرار داده شده بدست می‌آورد. از سوی دیگر اهریمن تاس‌های خود را به کنش‌های مختلف اختصاص می‌دهد که هرکدام از آن‌ها به او کمک می‌کنند تا جناح خود را قدرتمند‌تر کند و به پیروزی نزدیک‌تر شود. در مجموع، در ابتدای بازی جناح انسان‌ها از قدرت بیشتری برخوردار است و هر چه بازی جلوتر می‌رود، قدرت اهریمنان بیشتر می‌شود.

سیستم مبارزه‌ی بازی مانند سایر بخش‌های گیم‌پلی بسیار ساده، اما کاربردی است؛ تمام مبارزات با تاس و بر اساس قدرت تهاجمی و تدافعی مهاجم و مدافع انجام می‌شود. اما بخش جذاب و هوشمندانه‌ی مبارزات، ساز و کار تقسیم کردن آسیب‌ها و اثر آن‌ها است. اگر یکی از انسان‌ها آسیب ببیند، نشانگری بر روی شیت کاراکتر (Character Sheet) او قرار خواهد گرفت که در دور‌های بعدی، امکان اختصاص تاس‌ها بر روی آن کاراکتر را محدودتر می‌کند. این روند محدود شدن تا هنگامی که آن کاراکتر ۶ نشانگر دریافت کند ادامه می‌یابد و با دریافت نشانگر ششم، کارکتر مورد نظر کشته شده و تا پایان آن سناریو از روند بازی کنار گذاشته می‌شود. اما برای جناح مخالف شرایط کاملا متفاوت است؛ نیرو‌های اهریمن شامل «دیمن»های (Demon) مختلف بسته به سناریو و «تروگلودایت‌»های کوچک (Troglodyte) است. تروگلودایت‌ها هرچند که تنها با یک ضربه کشته می‌شوند اما در عوض تعدادشان محدود نیست، از سوی دیگر دیمن‌ها که در هر سناریو ۱ الی ۲ عدد از آن‌ها می‌توانند در بازی حضور یابند، قدرت بیشتری دارند و معمولا به این سادگی‌ها کشته نمی‌شوند.

این گیم‌پلی ساده اما برای بازی مانند یک تیغ دو لبه عمل کرده؛ از یک سو روند بازی بسیار سریع، واضح و هیجان انگیز شده و این قوانین مدت زمان بازی را کوتاه و زمین بازی را خلوت کرده است. اما از سوی دیگر، این گیم‌پلی نتوانسته آن تجربه‌ی حماسی‌ای که برخی از مخاطبان از یک عنوان بازی آمریترش انتظار دارند را در خود جای دهد و خود را به یک اثر ماندگار و پر آوازه تبدیل کند. هرچند که این موضوع از لذت بخش بودن تجربه‌ی بازی نمی‌کاهد، اما مطمئنا وجود چند المان اضافی کوچک مانند کنش‌های غافلگیرانه و یا شاید مکانیزمی برای ضد حمله می‌توانست اندکی تجربه‌ی بازی را حماسی‌تر و هیجان انگیزتر کند. در مجموع می‌توان این طور برداشت کرد که شاید آقای رئو، در حذف کردن قوانین و المان‌های نقش آفرینی بازی خود اندکی زیاده روی کرده و در کنار قوانین دست و پا گیر، برخی از مکانیسم‌های کارآمد و جالب را نیز حذف کرده است. 

از مبحث گیم‌پلی که بگذریم، ویژگی‌های بصری در بازی‌های سبک آمریکایی همیشه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و هست. بنابراین تصویر سازی در این دسته از بازی‌ها نقش مهمی را ایفا می‌کند. در رابطه با تصویر سازی بازی کلاستروفوبیا باید گفت که با یک شاهکار بصری طرف نیستیم و قطعا نمی‌توان تصویر سازی آن را فوق العاده خطاب کرد، اما خوشبختانه عملکرد بازی در این بخش نیز قابل قبول و دوست داشتنی است و نمی‌توان کاربردی بودن همین سطح از تصویر سازی را انکار کرد. تمامی کاشی‌ها، کارت‌ها و کاراکترهای بازی به خوبی تصویر سازی شده‌اند و به راحتی حس و حال فضای بازی را به شما منتقل می‌کنند. از این رو باید گفت که هرچند تصویر سازی کلاستروفوبیا را نمی‌توان شگفت انگیز خواند، اما سطح قابل قبولی دارد و تیم تصویر ساز عملکردی قابل احترام و حتی تحسین برانگیز از خود بر جای گذاشتند.

خوشبختانه کلاستروفوبیا در بخش کیفیت تولید شرایط خوبی دارد. در سال ۲۰۰۹ و زمانی که این بازی عرضه شد، هنوز صنعت بردگیم در ابعاد و اندازه‌ی فعلی خود نبوده و معمولا میان بازی‌های رومیزی اثری از فیگور‌های پر جزئیات و متریال عجیب و غریب چاپ که امروزه به وفور می‌توان دید، یافت نمی‌شد؛ اما با این وجود فیگور‌های داخل بازی کلاستروفوبیا تماما خوش ساخت، باکیفیت و مهم‌تر از همه «از پیش رنگ شده هستند» که همین موضوع جلوه‌ی ویژه‌ای به بازی می‌بخشد، خصوصا که جزئیات رنگ آمیزی این فیگورها بسیار بالا است و دیدن آن‌ها حتی با استانداردهای امروزی شما را به وجد می‌آورد.

از سوی دیگر کاشی‌ها، تاس‌ها، نشانگر‌ها و کارت‌ها نیز ابعاد مناسب و کیفیت چاپ و تولید قابل قبولی دارند و جعبه‌ی بازی نیز از کیفیت مطلوبی برخوردار است. همچنین وجود «اینسرت باکس» (یا همان تقسیم کننده‌ی فضای جعبه) کاربردی از دیگر نکات مثبت کیفیت تولید این بازی به شمار می‌رود.

اما در روی دیگر سکه، یک ایراد اساسی به صورت مشترک به تولید و تصویر سازی بازی وابسته است و آن، شبیه بودن برخی از کاراکترهای انسان به یکدیگر است. کاراکترهای انسان به غیر از شوالیه‌ی مقدس، چهار موردند که دو تا دو تا شبیه به یکدیگرند. این مشکل آنجایی گریبانگیر می‌شود که تنها تفاوت دو کاراکتر مشابه در تصویر روی کاراکتر شیت و فیگور شخصیت، رنگ موی سر آن‌ها است که گاهی تشخیص آن‌ها را از یکدیگر روی صفحه‌ی بازی دشوار می‌سازد و ممکن است با به اشتباه انداختن یک بازیکن، برنامه ریزی‌های او را تحت الشعاع قرار دهد. همچنین تجربه‌ی بازی برای کسانی که کوررنگی دارند تقریبا غیر ممکن می‌شود و تنها راهشان قرار دادن نشانگر‌های من درآوردی یکسان روی کاراکتر سیت و فیگورها برای تشخیص کاراکتر‌ها از یکدیگر است.

نسخه‌ی پایه‌ی بازی کلاستروفوبیا شامل شش سناریو متفاوت است که هرکدام ریز قوانین، چیدمان و شرایط برد خاص خود را دارد و تجربه‌ی هر سناریو حدود ۴۵ دقیقه به طول می‌انجامد. این بازی فقط برای تعداد ۲ بازیکن طراحی شده که هر کدام از آن دو بازیکن بسته به جناحی که آن را کنترل می‌کنند، تجربه‌ای کاملا متفاوت از بازی بدست می‌آورند و حس و حالی کاملا متفاوت را می‌چشند. بازی تقریبا برای هر بازیکن بالای ۱۴ سالی قابل انجام است و به خاطر عدم وجود قوانین دشوار و برخورداری از دفترچه‌ی راهنمای خوب، به راحتی آموزش داده می‌شود، هرچند که برای خواندن روی کارت‌های مختلف آشنایی با زبان انگلیسی (یا هر زبان دیگه‌ای که ورژن بازی شما شامل آن می‌شود) در حد متوسط برای هر دو بازیکن لازم است.

نمره‌ی بازی مدیا: ۸/۱۰ (خیلی خوب)

نقاط قوت:

گیمپلی نوآورانه، هوشمندانه و در عین حال ساده به همراه تکرار پذیری بالا

بهره گیری از سیستم بازی نامتقارن و مکانیزم‌های معنادار برای آمیختن روند بازی و فضاسازی داستانی

سناریو‌های خلاقانه و بسیار متفاوت از یکدیگر

فیگورهای از پیش رنگ شده‌ و پر جزئیات

نقاط ضعف:

عدم توجه به ایجاد تفاوت‌های آشکار بین تصاویر و فیگور‌های برخی کاراکترها برای متمایز شدن

گیم‌پلی بازی می‌توانست درگیر کننده‌تر و حماسی‌تر باشد

تصویر سازی خوب است، اما عالی نیست

نتیجه‌ گیری

بازی کلاستروفوبیا (Claustrophobia) هرچند که اثری کلاسیک و نسبتا قدیمی به حساب می‌آید، اما همچنان یکی از لذت بخش‌ترین تجربه‌های ممکن را برای علاقه‌مندان به سبک دانجن کرال به ارمغان می‌آورد و عنوانی کاملا سرگرم کننده است. با وجود اینکه این بردگیم از ارائه‌ی یک تجربه‌ی حماسی و درگیر کننده در جهت تبدیل شدن به یک اثر ماندگار در ذهن‌های بازی‌بازان ناکام مانده است، اما این موضوع چیزی از ارزش بازی کم نکرده و همچنان می‌توان کلاستروفوبیا را به عنوان یک بازی رومیزی بسیار خوب تحسین کرد و از بازی کردن آن لذت برد.

نویسنده: فرنام فرتوت

دیدگاه شما

درحال ثبت اطلاعات....